تو همچو عقل شریفی و همچو از قاسم انوار غزل 630

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیزی

1 تو همچو عقل شریفی و همچو روح عزیزی «فداک عقلی و روحی » ندانمت که چه چیزی؟

2 مرا هوای تو از عقل و جان ربود، چه گویم؟ بجانب تو گریزم بهر طرف که گریزی

3 تویی مقاصد عالم، یقین بدان و«فألزم » تمیز راه عیان شد، اگر ز اهل تمیزی

4 برغم خویش تو مستی، برو که دوری ازین در نه مست جام خدایی ولیک مست قمیزی

5 بیا بمجلس مستان، بروی عشق نظر کن هزار جان متحیر، چه جای عقل غریزی؟

6 ز جام شوق و محبت خبر نداری و مستی نه مست باده شوقی، که مست جوز و مویزی

7 هوای عشق تو دارم، بهر طرف که رخ آرم ولی بگفت نیاید، که نیک تندی و تیزی

8 ز ذره های من آید هوای مهر و محبت اگر تو خاک مرا صد هزار بار ببیزی

9 ز خاک کوی تو قاسم بجانبی نگریزد هزار بار اگر خون من بخاک بریزی

عکس نوشته
کامنت
comment