1 مجوش ای فرومایه گر من تو را به شوخی گل هجو بر سر زدم
2 تو را تا ز گمنامی آرم برون به نام تو این سکه بر زر زدم
3 نه از کین به روی تو تیغ آختم نه از دشمنی بر تو خنجر زدم
4 به طبع آزمایی هجا گفتمت پی امتحان تیغ بر خر زدم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی این گلستان بیخس و خاشاک بودی کاشکی
2 یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی
1 شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم خانه به خانه در به در جستمت و نیافتم
2 آه که تار و پود آن رفت به باد عاشقی جامه تقویی که من در همه عمر بافتم
1 من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی کار دل بود که با دل نفتد کار کسی
2 دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به