1 تو در قوادگی ای سرخ کافر توانی گر کنی تصنیف و تدریس
2 اگر حوا و آدم زنده گردند به مکر و حیلت و دستان و تلبیس
3 بگردانی دل حوا ز آدم کنی در ساعتش عاشق به ابلیس
1 دل راه صلاح برنمیگیرد کردم همه حیله درنمیگیرد
2 معشوقه دگر گرفت و دیگر شد دل هرچه کند دگر نمیگیرد
1 جمالت عشق میافزاید امروز رخت غارتکنان میآید امروز
2 مه و خورشید در خوبی و کشی غلام روی خوبت شاید امروز
1 هرچند به جای تو وفا دارم هم از تو توقع جفا دارم
2 در سر ز تو همچنان هوس دارم در دل ز تو همچنان هوادارم