- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدان ای محتسب یکبار دگر که من رندی گرفتم باز از سر
2 ز دست ماهروئی جام باده تو خود دانی که چونم هست در خور
3 ز وصل دلبرم دوری میفکن گزیرم نیست تا دانی ز دلبر
4 هر آنجانی که جانانی ندارد بود آبحیات او مکدر
5 ولی اندر صفا صادق چو صبح است که دارد نور مهر او را منور
6 تو خواهی کفر گیر و خواه اسلام نخواهم جز رخش محراب دیگر
7 چه خوش باشد ز سیمین دست ساقی می رنگین تر از یاقوت احمر
8 پریروئی که نقد ابن یمین را ز چشم و لب دهد بادام و شکر