بدان ای محتسب یکبار از ابن یمین فریومدی غزل 156

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

بدان ای محتسب یکبار دگر

1 بدان ای محتسب یکبار دگر که من رندی گرفتم باز از سر

2 ز دست ماهروئی جام باده تو خود دانی که چونم هست در خور

3 ز وصل دلبرم دوری میفکن گزیرم نیست تا دانی ز دلبر

4 هر آنجانی که جانانی ندارد بود آبحیات او مکدر

5 ولی اندر صفا صادق چو صبح است که دارد نور مهر او را منور

6 تو خواهی کفر گیر و خواه اسلام نخواهم جز رخش محراب دیگر

7 چه خوش باشد ز سیمین دست ساقی می رنگین تر از یاقوت احمر

8 پریروئی که نقد ابن یمین را ز چشم و لب دهد بادام و شکر

عکس نوشته
کامنت
comment