1 ترا محرومی ارزانی زآغوش تپیدنها مرا صحرا به صحرا میبرد جوش تپیدنها
2 به جای شیر از طفلی ز بس خوناب غم خوردم مرا گهوارهٔ راحت شد آغوش تپیدنها
3 چنان از شش جهت افشرد سختیهای ایامم که رفتم چون رگ یاقوت از هوش تپیدنها
4 بحمدالله که شد دردم دوای درد بیدردی نهد مرهم به نیش راحتم نوش تپیدنها
دیدگاهها **