ای تو سرو چمن حسن و گل باغ از هلالی جغتایی غزل 219

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

ای تو سرو چمن حسن و گل باغ جمال

1 ای تو سرو چمن حسن و گل باغ جمال جلوه حسن و جمالت همه در حد کمال

2 با چنین حسن ترا ماه فلک چون گویم؟ آفتابی، بتو، یارب، نرسد هیچ زوال!

3 کاتبان قلم صنع، که مشکین رقمند صفحه روی تو آراسته اند از خط و خال

4 با تو خواهم که: صبا حال مرا عرضه دهد لیکن آنجا که تویی باد صبا را چه مجال؟

5 بی تو هر شب منم و گوشه تنهایی خویش پای در دامن غم، سر بگریبان ملال

6 وه! چه فرخنده شبی باشد و خرم روزی! که فراق تو مبدل شده باشد بوصال

7 روی در روی تو آرم، همه وقت، از همه سو چشم بر چشم تو باشم، همه جا، در همه حال

8 با تو از هر طرفی صد سخن آرم بمیان هر جوابی که دهی، باز در آیم بسؤال

9 گفتگو چند؟ هلالی، دگر افسانه مخوان تو کجا؟ وصل کجا؟ این چه خیالیست محال؟

عکس نوشته
کامنت
comment