1 ای که اندر شرب می ما را ملامت میکنی شرب می از رشد باشد زان کزو گیرد سماح
2 می نگه دارد نفوس خلق را از عیب بخل وان کزو آید سخاوت باشد از اهل فلاح
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز