- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای یار بیوفا که دل از ما بریدهای گویی که پیش هرگز ما را ندیدهای
2 سرگشتهام چو ذره ز خورشید روی تو دامن چرا چو سایه ز ما درکشیدهای
3 لیلی شنیدهام که ز مجنون نمیشکیفت مجنون شدم بتا به چه از ما رمیدهای
4 هیهات اگر به واقعه ی من رسیدهای آری ملامتت نکنم نارسیدهای
5 هرگز خلاف رای تو چیزی نگفتهام با من بگوی اگر تو ز جایی شنیدهای
6 دریای خون شدهست کنارم ز ابرِ چشم از بس به نوکِ غمزه که جانم خلیدهای
7 از آبِ دیده آتشِ دل کم نمیشود گیرم نزاری از مژهها خون چکیدهای
8 در باغ سرو فارغ و آزاد میرود او را چه غم اگر تو به قامت خمیدهای