ای به قصد ملک دل حسنت سپاه آراسته از جامی غزل 886

ای به قصد ملک دل حسنت سپاه آراسته

1 ای به قصد ملک دل حسنت سپاه آراسته وز لوای فتح زلفت اوج ماه آراسته

2 تا به فیروزی عنان تابی به جولانگاه ناز مردم چشمم ز در و لعل راه آراسته

3 مجلس مستان به یاد آن دهان و لب خوش است جز به نقل و می نگردد بزمگاه آراسته

4 ذکر طوبی کرده دل در وصف نخل قامتت دسته گل را به شاخی از گیاه آراسته

5 هست بر فرق گدایانت کلاهی سبز چرخ آفتاب از گوی زرین آن کلاه آراسته

6 بر خراب آباد دل آوازه لطفت گذشت شهر ویران شد ز صیت عدل شاه آراسته

7 بهر سلطان خیالت جامی از لعل سرشک در سواد چشم تر چتر سیاه آراسته

عکس نوشته
کامنت
comment