تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور از جامی غزل 248

جامی

جامی

جامی

تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور

1 تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور تجلی تو درآنها به اختیار و شعور

2 شئون ذات تو کز حد و حصر بیرون است ز غیب ذات چو بر علم و عین کرد عبور

3 شد از تجلی اول حقایق اعیان که در مطاوی علمند جاودان مستور

4 شد از تجلی ثانی مظاهر اکوان کز آنست ساحت ویرانه عدم معمور

5 مرائیند مظاهر که کرده در هر یک جمال اقدم اقدس به وجه خاص ظهور

6 جمال وحدت جمع وجوه ازان مرآت کند ظهور که باشد ز زنگ تفرقه دور

7 فروغ وحدت او ظلمت دویی نگذاشت میان شاهد و مشهود و ناظر و منظور

8 بکش جامی و رطل گران بنوش سبک ازان زلال مصفا وز آن شراب طهور

9 که یک دو جام ازان شوید از حقیقت مرد ظلام عجب ورعونت غبار وهم و غرور

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر