-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو که از جهان و اهلش همه احتراز داری بکف آر زاد راهی که ره دراز داری
2 بمحب دوست دشمن شدن این خلاف باشد زچه از رقیب پیوسته تو احتراز داری
3 بگذار نقش اغیار و بکعبه شو مسافر تو که بت در آستینی چه سر حجاز داری
4 نخری بهیچ قیمت بود ار هزار یوسف تو که چون سبکتکین چشم سوی ایاز داری
5 همه پیرو هوائی و بخویش عشق بستی نبود چو قبله کعبه تو کجا نماز داری
6 نه که بلبل است ای گل بگشای گوشی اندک که هزار مرغ در باغ ترانه ساز داری
7 تو چه یوسفی خدا را که سفر بمصر کردی که هزار چشم یعقوب براه باز داری
8 تو که آدمی بصورت نبود چو داغ عشقت نتوان زجانور گفت تو امتیاز داری
9 بحریم کعبه یکعمر مجاورت نباشد چو شبی بخلوت دوست دری فراز داری
10 شب وصل دوست آشفته مگو حدیث هجران که تو راست عمر کوتاه و سخن دراز داری
11 سر بی نیازی ار هست زخلق روزگارت بدر علی همان به که رخ از نیاز داری