می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را از جامی غزل 41

می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را

1 می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را می کشی بر صفحه امید حرف بیم را

2 روی تو در احسن التقویم اگر دیدی حکیم کی نهادی ز آفتاب و مه رقم تقویم را

3 کشور خوبی مسلم شد تو را در گوش کش حلقه خدمت سرافرازان هفت اقلیم را

4 عاشقان را خاک پای خود کنی هر دم خطاب با فرودستان ز حد بیرون مبر تعظیم را

5 گر حسود از فتنه آتش زد جهان را باک نیست آتش نمرود گلزار آمد ابراهیم را

6 حکمت آموز دل پاکت سروش غیب بس گو معلم برشکن هنگامه تعلیم را

7 تیغ می رانی که جامی نقد جان تسلیم کن هر چه فرمایی به جان استاده ام تسلیم را

عکس نوشته
کامنت
comment