ای دل به هرزه چند در از آشفتهٔ شیرازی غزل 1246

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ای دل به هرزه چند در این و آن زنی

1 ای دل به هرزه چند در این و آن زنی خود را به بوی دانه بهر دام افکنی

2 آگه نه‌ای که سوزدت از شعله بال و پر پروانه‌وار خویش بهر شمع می‌زنی

3 تا کی هوای بوسه ز نوشین‌لبان شهر بر زخم خویش از چه نمک می‌پراکنی

4 سوزیست بر سر تو ز شیرین چه کوهکن نه بیستون که ریشه‌ات از تیشه می‌کَنی

5 مجنون شدی و محمل لیلی ندیده‌ای چون کرم پیله گرد خود آخر چه می‌تنی

6 یوسف ندیده از چه زلیخا شدی به مصر شیرین شنیده خسرو خوبان ارمنی

7 چون لن ترانی از جبل طور شد بلند چندان کلیم بیهده در طوف ایمنی

8 بهر دونان مزن در دونان اگر ز حرص قانع به خوشه باش که فارغ ز خرمنی

9 خاک در سرای مغانست کیمیا چند ای حکیم لاف ز اکسیر می‌زنی

10 آشفته راست چشم به دست خدا و بس از حاتم وز معن حکایت چه می‌کنی

11 ای پادشاه عرصه امکان امیر طوس درویش خویش را ز نظر تا کی افکنی

عکس نوشته
کامنت
comment