- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل به هرزه چند در این و آن زنی خود را به بوی دانه بهر دام افکنی
2 آگه نهای که سوزدت از شعله بال و پر پروانهوار خویش بهر شمع میزنی
3 تا کی هوای بوسه ز نوشینلبان شهر بر زخم خویش از چه نمک میپراکنی
4 سوزیست بر سر تو ز شیرین چه کوهکن نه بیستون که ریشهات از تیشه میکَنی
5 مجنون شدی و محمل لیلی ندیدهای چون کرم پیله گرد خود آخر چه میتنی
6 یوسف ندیده از چه زلیخا شدی به مصر شیرین شنیده خسرو خوبان ارمنی
7 چون لن ترانی از جبل طور شد بلند چندان کلیم بیهده در طوف ایمنی
8 بهر دونان مزن در دونان اگر ز حرص قانع به خوشه باش که فارغ ز خرمنی
9 خاک در سرای مغانست کیمیا چند ای حکیم لاف ز اکسیر میزنی
10 آشفته راست چشم به دست خدا و بس از حاتم وز معن حکایت چه میکنی
11 ای پادشاه عرصه امکان امیر طوس درویش خویش را ز نظر تا کی افکنی