1 یارا، گر از آن شربت شافی داری یاری دو سه هوشمند کافی داری
2 مادر قرقیم بر لب آب روان برخیز و بیا گر دل صافی داری
1 دود از دلم برآمد، دادی بده دلم را در بر رخم چه بندی؟ بگشای مشکلم را
2 پایم به گل فروشد، تا چند سر کشیدن؟ دستی بزن برآور این پای در گلم را
1 مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب اصل خطر شد دوا، رای خطا زد صلیب
2 خوارم و بیوصل دوست خوار بود آدمی زارم و بیروی گل زار بود عندلیب
1 حسن خود عرضه کن، ای ماه پسندیده صفات تا شود دیدهٔ ما روشن از آثار صفات
2 لب لعل و دهن تنگ و خط سبز تو برد در جهان آب رخ معدن و حیوان و نبات