1 یارم که نکویی همه باطلعت اوست زنهار مگو که طالب روی نکوست
2 بر زشتی من عیب مکن نیک ببین شاید که مراد دوست چنین دارد دوست
1 هر کرا دل با خدای مطلق است ناخدا موج است و دریا زورق است
2 غرقه در دریا همی جوید کنار چون کند آن کو بخود مستغرق است
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد