یارم به وفا وعده بسی داد از سلمان ساوجی غزل 136

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

یارم به وفا وعده بسی داد و جفا کرد

1 یارم به وفا وعده بسی داد و جفا کرد هر وعده که آنم به جفا داد، وفا کرد

2 مهر تو بر آیینه دل پرتوی انداخت ماننده ماه نوم انگشت نما کرد

3 هر جور که دیدم ز جهان، جمله جفا بود این بود جفایش که مرا از تو جدا کرد

4 مسکین سر زلفت که صبا رفت و کشیدش بر بویش اگر مست نگشت از چه رها کرد؟

5 بر زلف تو تا این دل یکتا بنهادم بار دل من زلف تو را پشت دوتا کرد

6 هرچند که چشم تو خدنگ مژه آراست زد بر هدف سینه، بر آنم که خطا کرد

7 شد باد صبا بر دل من سرد از آن روز کو رفت و حدیث سر زلفت همه جا کرد

8 سلمان اگر از عشق بنالد، مکنش عیب! با او غم عشق تو چه گویم که چها کرد؟

9 بلبل مکن از گل گله بسیار، که آورد صد برگ برای تو و کارت به نوا کرد

عکس نوشته
کامنت
comment