1 یاری کامروز نقد دل باختمش در کشور حسن، رایت افراختمش
2 فرداست که میمیرم و، خواهد گفتن: افسوس که زود رفت و نشناختمش!
1 خو به جفا نگار من، کرده و بس نمیکند یار کسی نمیشود، یاری کس نمیکند
2 سنگ جفای باغبان، موسم گل به گلستان تا پر مرغ نشکند، یاد قفس نمیکند
1 گیرم بعجز دامنت و جان سپارمت شاید که گامی از پی نعش خود آرمت
2 گر کشته رشکم، امشب از آن کو نمی روم کز دل نیایدم برقیبان گذارمت
1 دوسه روز شد که پیدا نه ای، از کجات جویم؟! بکسیت آشنایی نه، کز آشنات جویم
2 تو گرانبها دری، چون من بینوات جویم؟! وگرت کسی فروشد، ز کجا بهات جویم؟!