- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صورت یاربخواب امد و در گوشم گفت که بخفتن نتوان در معانی را سفت
2 خیز اندر پی مطلوب درآ از سر درد در طلب روز مخور شب همه شب نیز مخفت
3 نقش اغیار برون کن ز درون دل خود تا که با یار همیشه بودت گفت و شنفت
4 عاقبت دیده جان باز کند بررخ دوست هر دلی کو بغم و درد مدام آمد جفت
5 جان و دل ساز فدا گر هوس دیدارست زانکه اینجا بکسی رو ننمایند بمفت
6 توئی تست حجاب تو اگر رفت توئی یار بینی که عیانست ز پیدا و نهفت
7 رودر آئینه دل گفت نماییم دگر زین سخن جان اسیری چو گل تازه شکفت