یارب که تو بگشای در از جهان ملک خاتون غزل 1105

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

یارب که تو بگشای در بسته به رویم

1 یارب که تو بگشای در بسته به رویم یارب نظری کن ز سر لطف به سویم

2 دلبسته و تن خسته ز دردیم همیشه دانی تو همه حال دل من چه بگویم

3 محتاج به تکرار نباشد غم دل را بر اشک دو چشمم نظری افکن و رویم

4 حال دل آن خسته مجروح چه پرسی در چفته بازوی جفای تو چه گویم

5 گر زآنکه بگویی تو به ترک من مهجور من ترک شب وصل تو ای دوست نگویم

6 در شدّت هجران تو ای نور دو دیده از ناله شدم نال و من از مویه چو مویم

7 بیچاره دل من به جهان انس نگیرد تا جعد سر زلف سمن پاش نبویم

عکس نوشته
کامنت
comment