یارب مرا خلاص از حکیم نزاری قهستانی غزل 198

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

یارب مرا خلاص ده از هر چه غیر توست

1 یارب مرا خلاص ده از هر چه غیر توست تا جز تو را نبایدم الّا هم از تو جست

2 هرچند بر قضای توام نیست اطّلاع تا بر سرم چه حکم قضا کرده ای نخست

3 در خویش یافتم ز تو چیزی و هم به خویش نتوانمی به شرح و بیان کردنش درست

4 دانم که هیچ نیست به خود هیچکس ولیک خود را به یک حساب نباید گرفت سست

5 چون بندگان معتقد از فرط اتحاد باید کمر به بندگی خواجه بست چست

6 تا ذکر و فکر هر دو به هم متحد شوند اقلام سوخت باید و دفتر به آب شست

7 او را از او طلب کن و او را به او شناس اینجا نهال معرفت از بیخ اصل رست

8 کاریست اوفتاده و باری نزاریا تن دار باش و ثابت و مردانه باش و رست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر