-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب این پیکر مطبوع چه نفس عجبست کافت ملک عجم فتنه خیل عربست
2 زهر کز دست تو ریزد بایاغم شکر است تیر کز شست تو آید بمذاقم رطبست
3 دلم ار خواهش وصل از تو کند رنجه مباش کار دیوانه تو دانی که برون از ادبست
4 دوش آن لعل می آلود مرا سرخوش داشت شیخ پنداشت که مستیم زماء العنبست
5 در شب هجر خدا را بلبم نه لب لعل تا ببینند مرا خلق که جانم بلبست
6 بجز آن خال سیه کز رخ تو گشته عیان هیچ هند و نشنیدم که زماهش نسبست
7 بسر زلف تو تابست دل آشفته زجان روز خوش هیچ نبیند که گرفتار شبست