- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب به آب این مژه اشکبار ما کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
2 از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او گردی به دامنش مرصاد، از غبار ما
3 ای دل درین دیار، نشان و نامجوی جز در دیار ما، مطلب، در دیار ما
4 آبی به روی کار من، آمد ز دیده باز و آن نیز اگر چه باز نیاید، به کار ما
5 آب روان ما، ز گل ما، مکدر است صافی شود چو پاک شود رهگذار ما
6 یا اختیار ماست ز گیتی، ولی چه سود در دست ما چو نیست، کنون اختیار ما
7 غمهای عالم ار همه، بر ما شوند جمع ما را چه غم چو یار بود، غمگسار ما
8 بهر غم تو داد به سلمان، که گوش دار چندین هزار دانه در، یادگار ما
9 تا بر سوار مردمک دیده مینهد مردم سواد این سخن آبدار ما