یارب این خرم نسیم از عالم جان می‌رسد از ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

یارب این خرم نسیم از عالم جان می‌رسد

1 یارب این خرم نسیم از عالم جان می‌رسد یا ز بستان ارم یا باغ رضوان می‌رسد

2 یا دم پیراهن یوسف شده همراه او از برای نور چشم پیر کنعان می‌رسد

3 یا مشام جان پاک مصطفی را از یمن همدم آه اویس انفاس رحمان می‌رسد

4 یا ز بهر شادی دل‌های غم فرسودگان از خم زلفین مشک‌افشان جانان می‌رسد

5 یا برای راحت ارواح محنت‌دیدگان چون دم روح القدس با روح و ریحان می‌رسد

6 یا بشارت می‌دهد کز قتلگاه دشمنان بر مراد دوستان رایات سلطان می‌رسد

7 تاج ملک و دین علی کآنچ از مطالب آرزوست بودش اکنون با حصول و بیشتر زان می‌رسد

8 جان فدای این بشارت کاهل دل را خوش‌ترست زان بشارت کز صبا نزد سلیمان می‌رسد

9 بر مبشر دوستان او زرافشان می‌کنند از نشاط آنک شاهنشاه ایران می‌رسد

10 مردم چشم عدو هم می‌کند گوهر نثار وین عجب نبود ازو کز بحر عمان می‌رسد

11 در صف هیجا ز بهر قهر بدخواهان او لشکرش را دم‌به‌دم تأیید یزدان می‌رسد

12 روی خصم از تیغ سبزش گر چه زرد آمد چو زر لیک در سرخی سرشک او به مرجان می‌رسد

13 سعد و نحس آسمان چون خیر و شر قسمت کند قسم او و خصم او هر یک دگرسان می‌رسد

14 از سعادت افسر و اورنگ می‌افتد بدو وز شقاوت خصم او را بند و زندان می‌رسد

15 از سنان آبدار او به دشمن آن رسد کز شهاب آتشین‌پیکر به شیطان می‌رسد

16 حاسدش را آرزوی رتبتش باشد ولی کی زهاب پارگین در آب حیوان می‌رسد

17 عدل او گشتست شامل خلق عالم را ولیک از دل و دستش ستم بر بحر و برکان می‌رسد

18 با عطای بحر دست درفشانش قطره‌ای‌ست آنچه عالم را ز فیض ابر نیسان می‌رسد

19 رتبتی میجست خصمش عقل گفت آهسته باش آهت آخر بس که بر گردون گردان می‌رسد

20 تا همی‌رانم سخن در ارتفاع قدر او از بلندی شعر من بر اوج کیوان می‌رسد

21 گرچه اهل فضل را از صدمت گردون دون زخم بی‌اندازه و رنج فراوان می‌رسد

22 آفتاب لطف او چون سایه دارد بر سرم دم‌به‌دم درد مرا دارو و درمان می‌رسد

23 با چنین الطاف بی‌غایت که بادا بر مزید بر تواتر بنده را از شاه شاهان می‌رسد

24 زود گویند اهل فریومد به هم کابن‌یمین اینک از تکلیف دیوان گشته تر خان می‌رسد

25 شهریارا خاطر وقاد من در مدح تو بر سر معنی مشکل گر چه آسان می‌رسد

26 لیک خواهم از ثنا سوی دعا آمد و لیک هست ناممکن که آن دفتر به پایان می‌رسد

27 تا فلک دایر بود باد اقتضای دور تو آنچنان کت هر زمان ملکی ز دوران می‌رسد

عکس نوشته