- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب از جانم ببر مهر مه رخسار او یا به هر یک چند روزی کن مرا دیدار او
2 سوخت جانم از سموم هجر کو آن دولتم تا بیاسایم دمی در سایه دیوار او
3 ره چه پیمایم به کوی زهد چون خواهد زدن بار دیگر راه من لطف قد و رفتار او
4 شد سرم در ره شکاف از زخم نعل توسنش مرهم آن چیست سم مرکب رهوار او
5 عاشق مهجور را بر رخ روان آن اشک نیست می رود خونابه ای از سینه افگار او
6 کوهکن را صوت جان افزای مطرب گو مباش کارغنون ساز است کوه از ناله های زار او
7 کار جامی در هم از انکار اهل درد شد ناصحا بر خویش رحمی کن مکن انکار او