1 یارب غم دلبر ز روانم برگیر درد از دل ریش ناتوانم برگیر
2 یا سخت دلش نرم بکن در حق من یا بار غم عشق ز جانم برگیر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شد چشم جهان روشن و جانها همه خرم از طلعت فرخنده نوئین معظم
2 آن شیر که با پنجه وبازوی شکوهش چون پنجه بید آمد سرپنجه ضیغم
1 آن دل که جو جانش داشتم نیست صبری که بر او گماشتم نیست
2 زلف تو ز درج سینه دل بربود لابد چو نگه نداشتم نیست
1 زهی رویت مه خوبان آفاق جمالت عذر خواه درد عشاق
2 ندیده مثل خلقت چشم مخلوق نیاورده چو خلقت صنع خلاق
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به