1 یارب نظری کن به جهان از کرمت زیرا که به پای بندگی بر درمت
2 گر یوسف مصری بفروشی به درم من یوسف مصرم و به جان می خرمت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در این زمانه ی دون نیست حق دید و شناخت ولی چه چاره توان، با زمانه باید ساخت
2 درین زمانه ی بیگانه خوی می بینم هر آشنا که مرا دید خود مرا نشناخت
1 ای دیده گشته در غم هجر تو چون شراب وای دل بر آتش غم عشقت شده کباب
2 ای سرو راستی که قدی خوش کشیده ای در بوستان عشق سر از سوی ما متاب
1 صنما سنگ دلا سرو قدا مه رویا دلبرا حور وشا لاله رخا گل بویا
2 شیوه از چشم تو آموخت مگر نرگس مست روشنی از تو ربودست مه و خور گویا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به