یارب در آن کلاله چرا عقل از سید حسن غزنوی غزل 4

سید حسن غزنوی

آثار سید حسن غزنوی

سید حسن غزنوی

یارب در آن کلاله چرا عقل گمره است

1 یارب در آن کلاله چرا عقل گمره است کان صد هزار حلقه شب رنگ بر مه است

2 هم در کنار سایه شمشاد اوست باغ هم بر کران چشمه خورشید او چه است

3 نقش بهشت چیست از آن باغ یک گل است آب حیات چیست از آن چاه یک زه است

4 امید را ز دامن آن سرو جویبار گر صد هزار دست بود جمله کوته است

5 هست آن چنان کشیده سرزلف او که صبح هرگه که دم زند خجلی گویدش که است

6 دوش ار زباد سر دم لب خنده زد چمن چهره گشای غنچه نسیم سحرگه است

7 چشم حسن چه داند قدر خیال او آیینه خود ز صورت خوبان چه آگه است

8 او گر ز کرده باز نگردد مگر دکو اندیک باز گردد به عدل شهنشه است

9 بهرامشه که یک نظر از شمع رای او چون تیغ آفتاب بصد سو موجه است

10 شاهی خجسته صورت و فرخنده مرتبت کز خاک بارگاهش برآسمان ره است

عکس نوشته
کامنت
comment