یار نی روی به گلشن چه کنم از جامی غزل 342

جامی

جامی

جامی

یار نی روی به گلشن چه کنم

1 یار نی روی به گلشن چه کنم جلوه سوری و سوسن چه کنم

2 منظر دیده روشن رخ اوست بی رخش دیده روشن چه کنم

3 شب چو درنایدم آن ماه ز در پرتو ماه ز روزن چه کنم

4 چاک دل دوخته نی ز اشک و مژه این همه رشته و سوزن چه کنم

5 گفتم آمد به لبم جان ز غمت گفت عاشق تو شدی من چه کنم

6 گفتم از هجر به تیغم برهان گفت خون تو به گردن چه کنم

7 فن من عاشقی امد جامی صرف اوقات به هر فن چه کنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر