- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار قصد قتل من دارد به تیغ انقطاع هر کس از شام اجل ترسد من از روز وداع
2 بر همه همسایگان حال شب من روشن است بس که بر روزن فتد از شعله آهم شعاع
3 زین دو چشم خون فشان افتاد راز دل برون آری آری کل سر جاوز الاثنین شاع
4 عزم میدان کن ز زلف عنبرین چوگان به دوش کز سر خود کرده ام بهر تو گویی اختراع
5 بهر پیکان تو جان با دل خصومت می کند بر سر کالا چه عیب است از خریداران نزاع
6 تا نماید آن دهان کشف حجاب زلف کن جز به نور کشف نتوان یافت بر غیب اطلاع
7 دل به خون غلتید جامی را چو کرد آغاز آه بود صوفی گرم از یک نغمه آمد در سماع