1 ای یار چو صبر هیچ یاری مشناس با فایده تر ز رفق کاری مشناس
2 دلجوی تر از شکر شکاری مشناس بهتر ز سخن تو یادگاری مشناس
1 ملک مسعود ابراهیم شاه است که بر شاهیش هر شاهی گواه است
2 نه چون عدلش جهان را دستگیر است نه چون قدرش فلک را پایگاه است
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا