- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار، چون در جام می بیند، رخ گل فام را عکس رویش چشمه خورشید سازد جام را
2 جام می بر دست من نه، نام نیک از من مجوی نیک نامی خود چه کار آید من بد نام را؟
3 ساقیا، جام و قدح را صبح و شام از کف منه کین چنین خورشید و ماهی نیست صبح و شام را
4 فتنه انگیزست دوران، جام می در گردش آر تا نبینم فتنهای گردش ایام را
5 از خدا خواهد هلالی دم بدم جام نشاط کو حریفی، تا بساقی گوید این پیغام را؟