-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار دور از صحبت اغیار بودی کاشکی! گه گهی با عاشق خود یار بودی کاشکی!
2 چون توان گفتن که: جورت کاش! بودی اندکی؟ اندکی بود این قدر، بسیار بودی کاشکی!
3 ذره را فی الجمله قدری هست پیش آفتاب قدر من پیشت همان مقدار بودی کاشکی!
4 هر گل از روی تو یادم داد و آتش زد بدل این همه گلها که دیدم خار بودی کاشکی!
5 یار دوش آمد ببالین من و من بی خبر بخت خواب آلود من بیدار بودی کاشکی!
6 دی بدیواری فگندی سایه، من مردم ز رشک قالب من خاک آن دیوار بودی کاشکی!
7 رفتی و درد هلالی همچنان ناگفته ماند عاشقان را قوت گفتار بودی کاشکی!