- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت در چه ز عنبرین رسنت رفته رفته رفت
2 پیشت چو شمع اشگ بتان قطره قطره ریخت صد آبرو در انجمنت رفته رفته رفت
3 من بودم و دلی و هزاران شکستگی آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت
4 گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت
5 رفتی به مصر حسن و نرفتی ازین غرور آن جا که بوی پیرهنت رفته رفته رفت
6 جان را دگر به راه عدم ده نشان که دل در فکر نقطهٔ دهنت رفته رفته رفت
7 ای محتشم فغان که نیامد به گوش یار آوازهای که از سخنت رفته رفته رفت