زانطره دل سوی ذقنت رفته از محتشم کاشانی غزل 135

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت

1 زانطره دل سوی ذقنت رفته رفته رفت در چه ز عنبرین رسنت رفته رفته رفت

2 پیشت چو شمع اشگ بتان قطره قطره ریخت صد آبرو در انجمنت رفته رفته رفت

3 من بودم و دلی و هزاران شکستگی آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت

4 گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت

5 رفتی به مصر حسن و نرفتی ازین غرور آن جا که بوی پیرهنت رفته رفته رفت

6 جان را دگر به راه عدم ده نشان که دل در فکر نقطهٔ دهنت رفته رفته رفت

7 ای محتشم فغان که نیامد به گوش یار آوازه‌ای که از سخنت رفته رفته رفت

عکس نوشته
کامنت
comment