1 زان زر هوسی که خیزد از کان سخن چندانکه نسخته ام به میزان سخن
2 شد مکه به مرتبت سپاهان که دروست یک گوشه و صدهزار حسان سخن
1 ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما چو سیم و زر شده گیر اشگ ما و چهره ما
2 چو زر و سیم شود اشگ این و چهره آن که هست بسته این چرخ سیمگون سیما
1 قدر ترا مرتبه ای استوار عمر ترا قاعده ای استوار
2 چون ز خروش و صف اندر نبرد گوش جهان کر شود از گیر و دار
1 زیوری از نو بدین چرخ کهن بر بسته اند گوهری شاهد برین دریای اخضر بسته اند
2 شب روان گلشن نیلوفری را همچو صبح رویها بگشاده اند این بار و زیور بسته اند