1 زان می طلبی تو کامرانی در عشق کز شهوت و طبع برگمانی در عشق
2 تو عشق و هوس هر دو یکی می دانی تر دامن و خشک مغز از آنی در عشق
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 در دیدهٔ هرک توتیای تو بود سلطان زمانه و گدای تو بود
2 البّته کمال هیچ کس را نرسد آنجا که جلال کبریای تو بود
1 با قوّت پیل مور می باید بود با ملک دو کون عور می باید بود
2 این طرفه تر است حال هر بی ادبی می باید دید و کور می باید بود
1 تا هست به دستت از تصرّف میزان در عین خسارتی و در بحر گمان
2 تا خواری و عزلتت نگردد یکسان از اسب ریاضتت تو زین را مستان
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **