فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

زان سر زلف مرا بی سرو سامان از فروغی بسطامی غزل 464

غزل 464 ام از 549 غزلیات

زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی

1 زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی خاطرم جمع نشد تا تو پریشان کردی

2 من به سودای غمت اشک به دامن کردم تا تو از سنبل تر مشک به دامان کردی

3 سینه صد چاک و جگر پاره خدا را بنگر که چه‌ها با من از آن چاک گریبان کردی

4 حیرتی دارم از آن صورت زیبا که تو راست که به یک جلوه مرا صورت بی جان کردی

5 عندلیب دل من نغمه سرا شد روزی کانجمن را ز رخت صحن گلستان کردی

6 خون بهای دلم از لعل گهربار بیار چون به خون غرقه‌اش از خنجر مژگان کردی

7 نام شمشیر تو آسایش جان باید کرد که ز کشتن همه دشوار من آسان کردی

8 سالها در طلبت گوشه‌نشینی کردم تا گذاری به سر گوشه‌نشینان کردی

9 هم نشینان تو از بوی ریاحین مستند وه که در کار سمن و سنبل و ریحان کردی

10 تا فروغی نظری در رخ زیبای تو کرد فارغش از مه و خورشید درخشان کردی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی

شاعر شعر زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی چه کسی است ؟

شاعر شعر زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی فروغی بسطامی می باشد.

شعر زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی چیست ؟

قالب شعر زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی غزل است

مضمون اصلی شعر زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین است.
بنر