زان قصه دردم که یکی یار نخواند از مجد همگر رباعی 386

مجد همگر

مجد همگر

مجد همگر

زان قصه دردم که یکی یار نخواند

1 زان قصه دردم که یکی یار نخواند کم بد که کسی بر سر بازار نخواند

2 افسوس که سر دفتر راز دل من شهری زن و مرد خواند ولی یار نخواند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر