زان می که باغ را رخ او در از سلیم تهرانی غزل 248

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

زان می که باغ را رخ او در پیاله ریخت

1 زان می که باغ را رخ او در پیاله ریخت چون گرد سرمه، داغ ز دامان لاله ریخت

2 پیچیده است بس که ازان زلف تابدار بر خاک مشک سوده ز ناف غزاله ریخت

3 در محفلی که بود درو ساقی آفتاب درد شراب حسن تو در جام هاله ریخت

4 خوبان شهید او شده اند، این شراب نیست ساقی ز شیشه خون پری در پیاله ریخت

5 فریاد خود ز دست خموشی کجا بریم؟ تا کی درون سینه توان خون ناله ریخت؟

6 دندان نماند در دهن از جنبش لبم دامان خویش ابر برافشاند و ژاله ریخت

7 هفتاد ساله آب رخ خویش را سلیم بر خاک از برای شراب دوساله ریخت

عکس نوشته
کامنت
comment