زان خط کرام الکاتبین تا خواند حسب از جامی غزل 749

زان خط کرام الکاتبین تا خواند حسب حال من

1 زان خط کرام الکاتبین تا خواند حسب حال من ننوشت جز سودای او در نامه اعمال من

2 زینسان که با من می کند هندوی زلفش سرکشی خواهد شد از کف عاقبت سرشته اقبال من

3 هرگه که تنها رو نهم تا بینم آن خورشید را آید رقیب رو سیه چون سایه از دنبال من

4 در گلشن عیش از دلم کم جو نشان خرمی کافتاده در دام بلا آن مرغ فارغ بال من

5 خاموشی عشقم رهاند از شیوه بحث و جدل رفت آنکه رفتی تا فلک فریاد قیل و قال من

6 پیش سگان کوی او مالم برای آب رو بر خاک ره روی چو زر این ست جاه و مال من

7 قاصد که گفت آن سنگدل بر قتل جامی قرعه زد قاصد که گفت آن سنگدل بر قتل جامی قرعه زد

عکس نوشته
کامنت
comment