-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زان لعل لبم بده زکاتی تا در تن ما کنی حیاتی
2 چون شکّر آن لبم ندادی ای جان و جهان کم از زکاتی
3 از دوست جز این قدر نخواهم کاندر قدمش بود ثباتی
4 بر خط لبم دهد به هر سال آن نور دو دیدگان براتی
5 در سیهی دیده گو قلم زن گر زآنکه نیابد او دواتی
6 من تشنه آن لب چو قندم سودم نکند لب فراتی
7 در عرصه عشقت ای جهانگیر شاه دل من شدست ماتی