زان کمان ابرو رسد هر دم از اسیری لاهیجی غزل 260

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری دگر

1 زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری دگر از خدنگ غمزه او گشته ام زیر و زبر

2 آن دو ابرو مصحف آیات حسن ایزدیست قاب قوسین اینچنین باشد برصاحب نظر

3 از رخ و پیشانی او گشت روشن برحکیم کافتاب از اوج چون گردد مقارن با قمر

4 چشم فتانش که در افسونگری افسانه ایست در طریق مکر هر دم می نماید صد هنر

5 آنچه در ملک دل و جان چشم شوخش میکند ترک رومی کی روا دارند و کفار تتر

6 گر بصد مکر و حیل از دست غمزه جان برم چون کنم با چشم او کز غمزه شد خونخوارتر

7 گوشه چشمان او از گوشه تقوی و زهد سوی میخانه کشد هر دم مرا بی پاو سر

8 مستی ام از باده های چشم سرمست ویست از خمارش در جهان ز آشفتگی گشتم سمر

9 شد اسیری مست و لایعقل بسان چشم او ساقی چشمش مدامم میدهد جامی دگر

عکس نوشته
کامنت
comment