-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زان همی ریزم سرشک لاله رنگ خویش را تا ز خون دیگران شویی خدنگ خویش را
2 می چنین گلبوی و گلرنگ است یا گل پیش تو شست در آب از خجالت بوی و رنگ خویش را
3 می گدازم همچو زر در بوته بس کز آه گرم می فروزم کلبه تاریک و تنگ خویش را
4 سیم را در سنگ باشد جا تو چون جا کرده ای در بر سیمین دل سخت چو سنگ خویش را
5 ساختی قدم چو چنگ آن طره از دستم مکش بهر تاری بینوا مپسند چنگ خویش را
6 زود رفت و دیر آمد صبر ای دل یاد کن آن حریف دیر صلح زود جنگ خویش را
7 عشق رسوایی ست جامی یا به خوبان دل مده یا به کلی یک طرف نه نام و ننگ خویش را