زان پیشتر که جانان ناگه از هلالی جغتایی غزل 156

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

زان پیشتر که جانان ناگه ز در درآید

1 زان پیشتر که جانان ناگه ز در درآید از شادی وصالش، ترسم که: جان برآید

2 ناصح بصبر ما را بسیار خواند، لیکن ما عاشقیم و از ما این کار کمتر آید

3 ای ترک شوخ، باری، در سر چه فتنه داری؟ کز شوخی تو هردم صد فتنه بر سر آید

4 جز عکس خود، که بینی، ز آیینه گاه گاهی مثل تو دیگری کو، تا در برابر آید؟

5 گفتی که: با تو یارم، آه! این دروغ گفتی ور زانکه راست باشد کی از تو باور آید؟

6 برگرد شمع رویت پروانه شد هلالی یک بار، گر برانی، صد بار دیگر آید

عکس نوشته
کامنت
comment