1 زان دل ز من ای سرو سهی! نستانی خواهی که ز من دل تهی نستانی
2 تا لب ندهی دل ز رهی نستانی اینست سخن تا ندهی نستانی
1 باد صبح است که مشاطه جعد چمن است یا دم عیسی پیوند نسیم سمن است
2 نکهت نافه مشگ است نه نافه است نه مشگ اثر آه جگر سوخته ای همچو من است
1 چه شب است این که درو خون ستم ریخته اند بر شکر ریز دعا زر کرم ریخته اند
2 موکب قدر رسید و به ره قدر سپاس آب صد جشن جم و عید حرم ریخته اند