-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زان پرده میگشاید دل بند نازنینم تا در نظر نیاید زیبا نگار چینم
2 دانی به عالم عشق بهر چه بینظیرم وقتی اگر ببینی معشوق بیقرینم
3 گفتم نظر بدوزم تا بی دلم نخوانند پیشی گرفت عشقش بر عقل پیش بینم
4 ای خسرو ملاحت در من نظر مپوشان زیرا که خرمنت را درویش خوشه چینم
5 بالای خود میارا کز پا فتاده عقلم رخسار خو بپوشان کز دست رفت دینم
6 هر چند آستینت در دست من نیفتاد لیکن بر آستانت فرسوده شد جبینم
7 تا بر درت گذشتم، آسوده از بهشتم تا با تو دست گشتم، فارغ ز حور عینم
8 گر بخت خفتهٔ من از خواب ناز خیزد هم با تو میکشم می، هم با تو مینشینم
9 چون جم مرا فروغی از اهرمن چه پروا تا اسم اعظم دوست نقش است بر نگینم