- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قلم صحیفة شوق ار هزار باره نویسد هزار عذر ز تقصیر بر کناره نویسد
2 فتند ز رقت کاغذ به گریه خامه کاتب به نامه درد نهانم گر آشکار نویسد
3 علاج دل طلبیدم نمود رخ که خط بین کسی نکوتر ازین درد را چه چاره نویسد
4 نخست پیر مغان نام می برد به حریفان تحینی که برندان درد خواره نویسد
5 چو کار من به دهان و میان اوست چه رنجم گرم فرشته اعمال هیچ کاره نویسد
6 گر این جمال بتقویم ساز باز نمائی کمال خراج حسن رخت بر مه و ستاره نویسد
7 نقش تو در دل نگاشت دست و قلم بین کزین خطی بسر لوح پاره پاره نویسد