- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا هر لحظه زخمی بر دل از پیکان او بادا اگر جانم رود گو رو بقای جان او بادا
2 اگر فرمان دهد خطش به خونریز وفاداران چو خامه جمله را سربر خط فرمان او بادا
3 چو شب بر آستانش سر نهم ذوق غلامی را به گردن طوقم از دم سگ دربان او بادا
4 به دامانش نشاید کرد کار خون فشان چشمم به جاروب مژه فراشی میدان او بادا
5 چو از باد خزان باغ و بهار از هم فروریزد بهار باغ عمرم غنچه خندان او بادا
6 همی رفت از لطافت خوی فشان واندر دعا خلقی که کشت ناامیدان خرم از باران او بادا
7 بجز وصف جمالش نگذرد بر خاطر جامی تماشاگاه جان عاشقان دیوان او بادا