- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فرسوده ز نعمت شده دندان به دهانت لیک ازگله یک روز نیاسود، زبانت
2 فرصت، که به دست تو متاع سره ای بود تیریست که جستهست ز آغوش کمانت
3 در باغ هوس، نخل تمنّا چه نشانی؟ برخاست ز جا از همه سو، باد خزانت
4 از ریگ روان بیش بود چاه در این راه سرکش مشو ای نفس، که دادند عنانت
5 بیغوله دنیا نبود جای نشستن شد سدّ ره ای سست قدم، سنگ نشانت
6 صوفی ، ز سلوک تو چه حاصل که نگردید تقوا بلد راه خرابات مغانت
7 رنجت شود آسودگی دولت جاوید گر عشق ستاند، ز غم سود و زیانت
8 ای سرو چمان، سایه ز من باز نگیری پرورده ام از ناز میان دل و جانت
9 پیمان محبت مگسل زآنکه قدیم است پیوند رگ جان من و موی میانت
10 بخرام فروهشته به بر طره پرچین ای چشم تماشای دو عالم نگرانت
11 خم شد قدم از بار دل خود نه ز پیری یارب نکشد بار دل پیر و جوانت
12 ترسم که رسایی نکند پایه بختم ای مایهٔ اقبال، بلند است مکانت
13 زان جام نگه کی رسدم باده گساری؟ جایی که سپهر است ز خونابه کشانت
14 از داغ دل من چه خبر داشته باشی؟ ای آنکه به دامن ز شراب است نشانت
15 ما را هوس بوسه دهد، لب به گزیدن شیرین دهنانند ز خمیازه کشانت
16 آتش نفسی، داغ دلی، چون تو حزین نیست تأثیر کند در جگر سنگ فغانت