کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می‌شود از سعیدا غزل 328

کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می‌شود

1 کار، کی از آتش رخسارهٔ گل می‌شود لاله داغ از شعلهٔ آواز بلبل می‌شود

2 می‌توان کردن به نازش صبر اما غمزه‌اش فتنهٔ دل، آفت راه تحمل می‌شود

3 از پی آزادگان رو دل که در راه طلب این [گره] را خار در پا غنچهٔ گل می‌شود

4 دل چه سان بگریزد از قیدش که از زنجیر زلف تا رهایی یافت بند جعد کاکل می‌شود

5 چرخ را نوبت به ما برعکس باید کار کرد دایماً دوران ما دور تسلسل می‌شود

6 نرگس از چشمت خجل شد گل ز رویت آب شد زلف را آهسته بگشا کار سنبل می‌شود

7 با سعیدا گر شود همراه هر بی‌طاقتی چند روزی بگذرد ز اهل توکل می‌شود

عکس نوشته
کامنت
comment