-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کار عاشق واژگون باشد ز سیر اخترش گر در آتش پا گذارد، بگذرد آب از سرش
2 شد دماغم از می گلگون، دکان گلفروش باغبان کو تا زنم گل های او را بر سرش
3 شکوه کم کن از تهیدستی که جم رفت و هنوز در گرو مانده ست پیش می فروش انگشترش
4 سرگذشت کیقباد و این جهان دانی که چیست کودکی کز خانه بیرون کرد او را مادرش
5 سرو و گل سودی ندارد رند شاهدباز را تاک را هم دوست می دارم به ذوق دخترش!
6 حمله گر آرد به جلاد اجل مژگان او همچو ماهی می جهد از دست بیرون خنجرش
7 من به این افلاس و هر مصرع که می گویم سلیم می نویسد بر ورق ایام با آب زرش