کار عاشق واژگون باشد ز از سلیم تهرانی غزل 698

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

کار عاشق واژگون باشد ز سیر اخترش

1 کار عاشق واژگون باشد ز سیر اخترش گر در آتش پا گذارد، بگذرد آب از سرش

2 شد دماغم از می گلگون، دکان گلفروش باغبان کو تا زنم گل های او را بر سرش

3 شکوه کم کن از تهیدستی که جم رفت و هنوز در گرو مانده ست پیش می فروش انگشترش

4 سرگذشت کیقباد و این جهان دانی که چیست کودکی کز خانه بیرون کرد او را مادرش

5 سرو و گل سودی ندارد رند شاهدباز را تاک را هم دوست می دارم به ذوق دخترش!

6 حمله گر آرد به جلاد اجل مژگان او همچو ماهی می جهد از دست بیرون خنجرش

7 من به این افلاس و هر مصرع که می گویم سلیم می نویسد بر ورق ایام با آب زرش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر